فاحشه مغزی

من یک دختـــــــر ایــــرانیــــــــم

فاحشه مغزی

من یک دختـــــــر ایــــرانیــــــــم

دوستم نداشت

دوستم نداشت دروغ میگفت هر بار که بسراغم می آمد با گریه میگفتم راستش را بگو اگر مهر به دیگری داری ترا می بخشم . و باز خنده ای میکرد و میگفت جز تو مهر به کسی ندارم. تا اینکه یکروز با گریه بسراغم آمد . گفت مرا ببخش به تو دروغ گفتم . دل بدیگری دارم. خنده تلخی کردم و گفتم من هم بتو دروغ گفتم ترا نمی بخشم

اگه مطمئنی کلیک کن اولش گفتم که بعدا ازم ناراحت نشی اگه کلیک کردی نظر یادت نره و به توصیه ها به دقت عمل کن !!!

 

 

 

 

 

 

 

 

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت



روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...

sms جدید

 

          sms                sms                sms                  sms                 

 

 

با پایان یافتن سریال یوسف پیامبر و نظر به استقبال بی نظیر مردم از یوزارسیف جومونگ از یوزارسیف دعوت کرد تا همراه با فراریان چوسان قدیم ارتش دامل را بازسازی کنند

ادامه مطلب ...

مهمانی پادشاه وزاهد

مهمانی پادشاه وزاهد

یک مرد زاهدی مهمان پادشاهی بود وقتی که غذا را آوردند کم خورد تا به او ارادت پیدا کند و وقت نماز بلند شدند که نماز بخوانند بیشتر از عادتش نماز خواند تا صلاحیت بیشتری در مقابل آن پادشاه پیدا کند.

و وقتی به خانه برگشت غذا خواست ،او پسری دانا داشت.

پسرگفت:ای پدر مگر در مجلس پادشاه غذا نخوردی؟

پدر گفت:در نظ ایشان چیزینخوردم که بکار آید

پسرگفت:نماز را هم قضا کن که چیزی نخواندی که به کار آید.

دیوار دلبستگی

   

 دیوار دلبستگی 

 

اینجا در تاریکی

دیواریست

دیواری بلند و کاهگِلی

گویا از آن طرف دیوار صدایی می آید

آری صدای گریه ست

هیچ راهی به آن طرف دیوار نیست

انگار این دیوار از دو طرف زمین را دور زده

داد میزنم ؛

آهای ، چه کسی آنجاست ؟

چرا می گریی ؟

بی توجه ادامه میدهد

 صدایم را میشنوی ؟

بازهم بی جواب ، گریه را یاری میکند

نمیتوانم اینجا را ترک کنم

نمیدانم چرا

تا اینکه صدای گریه قطع میشود

دگر هیچ صدایی نیست

هر چه داد میزنم ، بی فایده ست

مثل اینکه سالهاست که کسی آن طرف نبوده

سوت و کور

روی زمین مینشینم ؛ به دیوار کاهگلی تکیه میزنم

سرم را روی دستانم میگذارم

گریه را از سر میگیرم

باورم نمیکنم که دل بستن چنین ساده نقش میبندد 

 

 

مریم

به آسمان بگو ببار

به آسمان بگو ببار

به آسمان بگو ببار

بگو که امشب به خاطر دل  من ببارد

از تو خواهش میکنم به اوبگو ببار

امشب من تنهای تنهام

 آسمان تو هم غبار آلود است

ستاره ی من هم پشت ابرهای تیره وسیاه تو گم شده

میترسم که دل او نیز بارانی شود

به آسمانت بگوببار

نمیخواهم که ستاره ام بیش از این تنها بماند همین تنهایی من بس است

به آسمانت بگو ببار

 تامنو ستاره ام باز به همدیگر برسیم

آسمان دل مارا ابری نکن

ازتو میخواهم از او بخواه که ببارد

این نوشته از خودمه قشنگه نظر بدید

فراق

فراق

 

تو دلم زندگی کن

توی تنهائی قلبم پا بذار

من وتو

توراه عشقمون تکیم

من وتو

دیوونه همدیگه ایم

میخوام از رفتنم حرفی بزنم

میخوام از جدائی و دوری بگم

ولی تو

فرصت گریه نمی دی

به من میگی

دلهامون پیش همه

میدونم که برمیگردی دوباره

پس خدا پشت و پناهت عزیزم

 

 

 
ذهن آدم ها مثل آهنربای قوی میمونه
که بیشتر چیزا رو به خودش جذب میکنه
که زمان بیشتری را به آنها فکر کرده ایم
 
                    و

از لحاظ عاطفی به آنها پای بند بوده ایم 

عشق

عشق 

  خیالیست که اگه به واقعیت بپیوندد ، تمام شیرینی خود را از دست خواهد داد

  یک کویر است که عاشق تشنه با رویای سراب ِ معشوق قدم به جلو میگذارد

  سخن گفتن با نگاه است

         امید است

 

زیبایی عشق به سکوت است نه فریاد

زیبایی عشق به تحمل است نه خورد شدن و فرو ریختن

 

 

 

بی تو هرگز....................

بی تو هرگز....................
Image and video hosting by TinyPic

                              I love you .you are my heart  

سلام..... بازم سلام به عاشقای ایرونی

          

                       بی تو..........

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد

مثل یک بیست ته قافیه ها خواهم مرد

تو که رفتی همه ی ثانیه ها سایه شدن

سایه در سایه ی ان ثانیه ها خواهد مرد

شعله ها بی تو زبی رنگی دریا گفتند