سلام بچه ها من امروز داغدارم میدونید چرا چون دیشب پدر بزرگم فوت کرد خیلی ناراحتم امشبم دارم میرم اصفهان و یه مدت اپ نمیکنم دوستتون دارم بچه ها راستی یکم از خودتون برام بگید تا اشنا بشیم
آشنای خوب من دیدی چه ها شد ؟
عاقبت دیدی دل من باتوهم دیر آشنا شد؟
یاد داری گفتمت:
عشق و محبت یک سرابه ؟
وعده ها دیدار هایی در وقت خوابه ؟
یاد داری در نگاهت ناگهان لغزید اشکی
ابر خندید
یاد داری گفته ام باور نکردی؟
عاقبت دل را به دست من سپردی
از تمام اشنایان پا کشیدی
دل بریدی........
اشنای مهربان دیدی چه ها شد ؟
قلب من با عشق دیگر آشنا شد
با تو دیگر بیوفا شد
یاد ِ روزایی که کوچه زیر سایه ی تنم بود
مهربون درخت عاشق مست عطر نفسم بود
سهم من از بوسه ی باد چی بگم ای داد و بیداد
همه زردی و تباهی مردن و رفتن ِ از یاد
گفتمش : دل میخری؟
گفتا چند؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند!
خنده کرد و دل ز دستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل ز دستانش بر زمین افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود !!!
:. اینم یه مطلب قشنگ .:.
از خدا پرسیدم چی دوست داری؟
گفت :سخاوت
دیوانه گفت: حماقت
غم گفت: ملامت
کوه گفت:صلابت
معشوق گفت: نگاهت
فدای تو که گفتی: رفاقت
هیچ کس ویرانی ام را حس نکرد وسعت تنهایی ام را حس نکــرد
در میــان خـنــده هـای تـــلـخ مـن گریه ی پنهانی ام را حس نکـرد
در هجوم لحظه هــای بـی کــسی درد بی کس ماندنم را حس نکرد
آن که بــا آواز من مانــوس بــود لحظه ی پایانی ام را حس نکـرد
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند.فرشته
پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته. شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش
گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش
مزه عشق گرفت. خدا گفت : دیگر تمام شد.دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می
شود.زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای که
مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ است گفتم:چشمها را باید شست......شستم
ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !..............
گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس
و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !! فقط در زیر باران
با طعنه ای خندید و گفت: " دیوانه باران ندیده برای عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده ********************************************************* برای
عشق تمنا کن ولی خار نشو. برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده .
برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو. برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه
ببینه. برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن . برای عشق جون خودتو بده ولی
جون کسی رو نگیر . برای عشق وصال کن ولی فرار نکن . برای عشق زندگی کن ولی
عاشقونه زندگی کن . برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش . برای عشق خودت باش ولی
خوب باش
بی خبر از همدگر اسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش اب پاشیدن چه سود
زنده را تا زنده است قدرش بدان
ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود
زنده را در زندگی دستش بگیر
ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود
با محبت دست پیران را ببوس
ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود
یک شبی با زنده ای غمخوار باش
ورنه بر مزارش زار نالیدن چه سود
تا زمانی زنده ایم بیگانه ایم
در عزاها روی بوسیدن چه سود
گر توانی زنده ای را شاد کردن
در عزا عطر و گلاب ناب پاشیدن چه سود
از برای سالمندان یک گل خوشبو ببر
تاج گلها در کنار همدگر چیدن چه سود
گر نرفتی خانه اش تا زنده بود
خانه صاحب عزا خوابیدن شبها چه سود
گر نپرسی حال من تا زنده ام
گریه و زاری و نالیدن چه سود
سالها عید امد و رفت و نکردی یاد من
جای خالی مرا در خانه ام دیدن چه سود
گر نکردی یاد من تا زنده ام
سنگ مرمر روی قبر من چیدن چه سود