-
شیک پوشیدم برایت
جمعه 27 آذر 1388 20:28
شیک پوشیدم برایت دوست داشتم ببینمت عشق من گل خریدم ، عطر زدم آمدم سراغت ، ندیدمت دنبال تو گشتم پیدایت نکردم عشق من نشستم روی شاخه های تنهایی دو بالم را زدم بر هم چه بسیار نشد آتش به پا افسوس ! چو یادم رفته مرغی خانگی بودم نه ققنوس و مردابم نه فانوس هزاران بار افسوس
-
می دونی؟
جمعه 27 آذر 1388 20:11
می دونی؟ یه اتاقی باشه گرمه گرم....روشنه روشن.. تو باشی منم باشم.. کف اتاق سنگ باشه سنگ سفید.... من توروبغلم کنم که نترسی...که سرد ت نشه..که نلرزی.. اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار..پاهاتم دراز کردی.. منم اومدم نشستم جلوت و بهت تکیه دادم.. با پاهات محکم منو گرفتی ..دو تا دستتم دورم حلقه کردی.. بهت می گم چشماتو می...
-
عشق یعنی
جمعه 27 آذر 1388 20:03
عشق یعنی حسرت شبهای گرم ، عشق یعنی یاد یک رویای نرم ، عشق یعنی یک بیابان خاطره عشق یعنی ۴دیوار بدون پنجره ، عشق یعنی گفتنی با گوش کر ، عشق یعنی دیدنی با چشم کور عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت ، عشق یعنی آخر خط بهشت ، گم شدن در لحظه ها عشق یعنی آبی بی انتها ، عشق یعنی یک سوال بی جواب ، عشق یعنی راه رفتن توی خواب عشق یعنی...
-
فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت
پنجشنبه 26 آذر 1388 19:10
همه چیز را یاد گرفته ام یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم...بی صدا کنم تو نگرانم نشو!! همه چیز را یاد گرفته ام! یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی! یاد گرفته ام...نفس بکشم بدون تو...و به یاد تو! یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن... و جای خالی ات...
-
انتظار هر نگاهم...
پنجشنبه 26 آذر 1388 19:01
مثل برگی خشک و تنها روی شاخه موندم اینجا می ترسم... توی چنگ وحشی باد برم از خاطر و از یاد بپوسم... تو شتاب لحظه ها من با خودم یکه و تنها می دونم... تو سراب این افق تا سفر نهایت اینجا می مونم... مثل یه غروب تنها که میشینه پشت ابراااااااااااا یه سکوت بی پناهم............ توی این بیهودگی ها لحظه هارو میشمارم... انتظار هر...
-
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه
پنجشنبه 26 آذر 1388 18:52
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه یه بی وفا مثل خودت ریشه هاتو بخشکونه یکی باشه که هر نفس آتیش به جونت بزنه بهت خیانت بکنه زخم زیونت بزنه کاشکی اونم بدونه که خوبی بهت نیومده این همه خوبی آخرش چی به سر من اومده پشن سرت هر جا بری نفرین من به راهته به اون چشه در به درت به اون دل ساهته همینقدم که خواستمت از سرتم زیادیه...
-
تازه این اول غصه خوردنه کجاشو دیدی؟
پنجشنبه 26 آذر 1388 18:49
تازه این اول غصه خوردنه کجاشو دیدی؟ تازه گوشه های نفرین منه کجاشو دیدی؟ اونقدر غصه بخور تا دق کنی جون بکنی تا بفهمی یه روزم تو مثه دیروز منی کجاشو دیدی؟ کجاشو دیدی؟ تازه خوش خوشونه این قافیه هاست یکمی حوصله کن روز تکرار تموم لحظه هاست یکمی حوصله کن ما که پای عشق تو سوختیمو ساختیم اینه روزگارمون هر چی داشتیم یه شبه به...
-
هر نفس از ته قلبم حس نفرین تو دارم
پنجشنبه 26 آذر 1388 18:48
هر نفس از ته قلبم حس نفرین تو دارم از تو خاطرات قلبم جای پاتو بر می دارم بوی هر سایه ای از تو اشک مرگتو می بارم دل خستمو دوباره با خودش تنها می ذارم به چی می نازی بی حیا به اون شبای رنگ خواب؟ به اون دلای هرزه که میشن برات بی تب و تاب؟ من از خدا نمیگذرماگه از تو بگذره اگه تورو ببخشه و آتیش به قلبت نزنه آخرین حرف دل من...
-
تو بهترین داداش دنیایی
دوشنبه 16 آذر 1388 19:02
یادش بخیر دفعه اولی که تو کوچه دیدمش گفتش: داداشی می یای بازی کنیم،بعد ازاینکه بازیمون تموم شد گفت: تو بهترین داداش دنیایی. وقتی که بزرگتر شدم رفتم دانشگاه چشمام همش اونو میدید،میخواستم از ته قلبم بگم عاشقشم،دوسش دارم،اما اون میگفت تو بهترین داداش دنیایی وقتی ازدواج کرد به یقین رسیدم که حسی به من نداره خودم ساقدوشش...
-
عیدتون مبارک
شنبه 14 آذر 1388 16:53
سلام به همه به داداشی به تلاله به دوستای خوبم چه طوری عیدتون مبارک خدا کنه که همه شاد باشید دوستتون دارم بای بای
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آذر 1388 03:33
سال ها پرسیدم از خود کیستم؟ آتشم؟ شورم؟ شرارم؟ چیستم؟ دیدمش امروز و دانستم کنون او به جز من ، من به جز او نیستم شب های دراز بی عبادت، چه کنم طبعم به گناه کرده عادت چه کنم گویند کریم است و گنه می بخشد گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم سلام داداشی هر کارمیکنم نمیتونم برات نظر بدم مبارکه ای شاالله زود بری و برگردی ببخشیددیر به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 آذر 1388 03:10
هزار خواهش و آیا هزار پرسش و اما هزار چون و هزاران چرای بی زیرا هزار بود و نبود هزار شاید و باید هزار باد و مباد هزار کار نکرده هزار کاش و اگر هزار بار نبرده هزار پوک و مگر هزار بار همیشه هزار بار هنوز ... مگر تو ای همه هرگز مگر تو ای همه هیچ مگر تو نقطه ی پایان بر این هزار خط ناتمام بگذاری مگر تو ای دم آخر در این...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 آبان 1388 23:25
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 آبان 1388 23:08
-
یه دختر خوب
جمعه 22 آبان 1388 22:47
یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره) 100000 تا دروغ نمیگه یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی پیچونه یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمیکنه یه دختر خوب به خاطر اینکه بهش گفتن بی ادب...
-
من نمیدونم چرا؟؟
پنجشنبه 14 آبان 1388 22:46
من نمیدونم چرا؟؟ راستی سلام میگم بچه ها چرا ماادما عاشق یکی میشیم که اصلا دوستمون نداره هااااااااااااااا آخه چرا ؟ صدنفر عاشقموننااااااااا ولی خودمون عاشق یکی که دوستمون نداره چرا آخه این چه رسمیه ؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 آبان 1388 21:20
-
لحظه
سهشنبه 12 آبان 1388 21:14
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شانه هایت بگذارم....از عشق تو..... از داشتن تو...اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم اری...
-
دریا
دوشنبه 11 آبان 1388 20:51
دریا به خنده می گذرم از برابرت زیرا توان گریه ندارم ندارم ای دریا کنارمعبدشب تا ستاره می سوزم توسایه های منی در عروج بی پروا شکست در توبزرگ وترانه هایت تلخ سکوت درتوبلنداست وگریه بی پهنا چه مرغهاکه درآغوش خسته ات خفتند چه کودکان که فرورفته انددر رویا چه موج ها که بریدند ناخدامردان چه بادهاکه گرفتنددر دلت ماوا کشیده...
-
جاده ی تردید
دوشنبه 11 آبان 1388 20:50
و باز در مسیر جاده ی تردید قدم می زنم به هیچ چیز مطمئن نیستم می ترسم جاده هم زیر پایم خوابش ببرد انگاه من هیچ وقت به مقصد نمی رسم من گم شده ام در میان تاریکی ها در میان امواجی از وحشت و تردید از کدام راه بروم کدام ستاره نشانی را به من درست می دهد؟ راستی آن آبی که در انتهای راه پیداست .... سراب است؟ آن پرنده چه می...
-
خون باران
دوشنبه 11 آبان 1388 20:49
خون باران شهرغرق لاله شدامابهاری سرنزد پرتویی ازپشت کوه انتظاری سرنزد خاک هم غلطانددرخودسنگهای دردرا بازهم ازدست مردم هیچ کاری سرنزد روزهای بیقراریهایمان شب شدولی شعله هنگامه ای ازبیقراری سرنزد درگلوی ناودانها،خون باران خشک شد رعدهادرابرپیچیدوشراری سرنزد گرچه طرح عشق بربوم طبیعت می کشید ازسرانگشت قلم هم شاهکاری سرنزد
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 مهر 1388 20:04
سحر جون اگه عکس میخوای بگو میذارم گریه نداره که بیا اینم فقط برای تو دیگه نمی ذارماااا و میگن این عکس مال تلخونه آره؟؟؟؟؟
-
شاهرخ و سیاوش
جمعه 24 مهر 1388 19:55
شاه رخ استخری این برای شما دوستای گلم که طرفدارش بودید و اسمشو بلدید دیگه من نمیگم ..... باشه چون توئی سیاوش خیرابی
-
دوست ام میداری دوستم مدار
جمعه 17 مهر 1388 23:43
اگر به خاطر زیبایی ، دوست ام میداری دوستم مدار! خورشیدرا دوست بدار با گیسوان زرینش . اگر به خاطر جوانی دوستم میداری دوستم مدار! به بهار عشق بورز که هر ساله جوان است. اگر به خاطر دارایی دوستم می داری دوستم مدار! پری دریایی را دوست بدار که مروارید و یاقوت ، بسیار دارد. اگر دوستم می داری به خاطر عشق پس هر آینه دوستم...
-
متن خوشگل
جمعه 17 مهر 1388 23:42
کاشکی هنوز ترانه،ترانه ی سحر بود که توش دل کوچیکم از همه دنیا سر بود کاشکی برای پرواز میشد ترانه ای داشت از اون همه پرستو خط و نشونه ای داشت حالا تو این غریبی چه نازنینه مهتاب مهتاب خسته ی من باید بیدار شه از خواب باید بدونه دیره برای ناز پاییز که فرصتی نمونده تواین شب غم انگیز شب را دگر یارای تنهایی نیست و روز را...
-
گل مریم
جمعه 17 مهر 1388 23:39
گل مریم مریم مریم مریم مریم چشمای تو شرابه مست می شم توی نگاهت اخ که من می میرم واسه اون چشمانت مریم تن تو گل همیشه بهاره سال عمر من با تو خزون نداره مریم دستای تو چه گرمه اغوش تو بستر ارامش منه مریم موهای تو مثه موج دریاس دلم می خواد غرق بشم توی دریای موهات مریم وقتی قهر می کنی ناز کردنات چه زیباس اخ که من می میرم...
-
مریم maryam
جمعه 17 مهر 1388 23:37
به نام خدای یکتا تو یکی از وبلاگها به این مطلب برخوردم جالب بود روانشناسی اسمها بود. اینم نمونه اش بود برای خودم خیلی هاش مطابقت داشت .برای سرگرمی جالبه. مریم - - - Maryam مریم maryam مریم نام گلى خوشبو و سمبل پاکى است. اگر تا به حال فکر مى کرده اید خانم ها در امور مادى و به خصوص روابط تجارى همیشه پشت سر مردها قرار...
-
ماندگار
جمعه 17 مهر 1388 23:33
ماندگار حالمان بد نیست غم کم میخوریم کم که نه هر روز کم کم میخوریم آب میخواهم سرابم میدهند عشق میورزم عذابم میدهند خود نمیدانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی آفتاب خنجری بر قلب بیمارم زدند بیگناهی بودم و دارم زدند دشنه نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست عشق اخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه اندیشه ام...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مهر 1388 23:14
سلام به همه ی دوستان عزیزم من اومدم اونم با چه غیبتی ببخشید از همه عذر میخوام واما جوابتو دادم آقا برو بخون
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 17 مهر 1388 23:04
عــــــــاشــــــق خــــجــــالـــتـــــی یادش بخیر دفعه اولی که تو کوچه دیدمش گفتش: داداشی می یای بازی کنیم،بعد ازاینکه بازیمون تموم شد گفت: تو بهترین داداش دنیایی.وقتی که بزرگتر شدم رفتم دانشگاه چشمام همش اونو میدید،میخواستم از ته قلبم بگم عاشقشم،دوسش دارم،اما اون میگفت تو بهترین داداش دنیایی وقتی ازدواج کرد به یقین...