-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 شهریور 1388 05:28
زندگی دایره است مرکزش صفر بزرگ ومنم داخل آن وتویی نیز چو من و من و تو با هم می توانیم که از صفر بسازیم عددی و به اندازه اندازه خود حجم این دایره را بیش کنیم گر چه صفریم، ولی گسترش خویش کنیم پس اگر من به تو یاری نکنم وتو مانی بی من یا بمانم بی تو آسمان بی کس و بی مهر شود دایره خالی و بی مصرف و خود صفر شود...
-
سلام
یکشنبه 8 شهریور 1388 11:55
سلام دوستای گلم ببخشید که دیر می آپم از اینکه به یادم بودید ممنون دوستتون دارم
-
خسته
یکشنبه 8 شهریور 1388 11:52
من همون تنهاترینم که دلم رو به عشق تو سپردم تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم تو همونی که اگه...
-
سلام بچه ها
شنبه 17 مرداد 1388 20:07
سلام بچه ها من امروز داغدارم میدونید چرا چون دیشب پدر بزرگم فوت کرد خیلی ناراحتم امشبم دارم میرم اصفهان و یه مدت اپ نمیکنم دوستتون دارم بچه ها راستی یکم از خودتون برام بگید تا اشنا بشیم
-
کتایون صارمی
شنبه 17 مرداد 1388 19:58
آ شنای خوب من دیدی چه ها شد ؟ عاقبت دیدی دل من باتوهم دیر آشنا شد؟ یاد داری گفتمت: عشق و محبت یک سرابه ؟ وعده ها دیدار هایی در وقت خوابه ؟ یاد داری در نگاهت ناگهان لغزید اشکی ابر خندید یاد داری گفته ام باور نکردی؟ عاقبت دل را به دست من سپردی از تمام اشنایان پا کشیدی دل بریدی........ اشنای مهربان دیدی چه ها شد ؟ قلب من...
-
یاد ِ
جمعه 16 مرداد 1388 19:41
یاد ِ روزایی که کوچه زیر سایه ی تنم بود مهربون درخت عاشق مست عطر نفسم بود سهم من از بوسه ی باد چی بگم ای داد و بیداد همه زردی و تباهی مردن و رفتن ِ از یاد
-
گفتمش : دل میخری؟
جمعه 16 مرداد 1388 16:04
گفتمش : دل میخری؟ گفتا چند؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند! خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستانش بر زمین افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود !!! :. اینم یه مطلب قشنگ .:. از خدا پرسیدم چی دوست داری؟ گفت :سخاوت دیوانه گفت: حماقت غم گفت: ملامت کوه گفت:صلابت معشوق گفت: نگاهت فدای تو که...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مرداد 1388 01:59
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مرداد 1388 01:58
-
هیچ کس
چهارشنبه 14 مرداد 1388 21:36
هیچ کس ویرانی ام را حس نکرد وسعت تنهایی ام را حس نکــرد در میــان خـنــده هـای تـــلـخ مـن گریه ی پنهانی ام را حس نکـرد در هجوم لحظه هــای بـی کــسی درد بی کس ماندنم را حس نکرد آن که بــا آواز من مانــوس بــود لحظه ی پایانی ام را حس نکـرد
-
شاعر و فرشته
چهارشنبه 14 مرداد 1388 21:36
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند.فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته. شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت. خدا گفت : دیگر تمام شد.دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود.زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته ای...
-
مرگ
چهارشنبه 14 مرداد 1388 21:33
بی خبر از همدگر اسوده خوابیدن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش اب پاشیدن چه سود زنده را تا زنده است قدرش بدان ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود زنده را در زندگی دستش بگیر ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود با محبت دست پیران را ببوس ورنه بر روی مزارش تاج گل...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 مرداد 1388 11:48
الو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره رادلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد حساب بنده هایتان جداست؟ الو .... دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد... خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
-
قلبم می تپه برای یه نفر
یکشنبه 11 مرداد 1388 09:47
قلبم می تپه برای یه نفر دلم می ریزه با صدای یه نفر وقتی میگم دوست دارم بهم می گه دروغ می گی اما نمی شناسه منو اون بی وفا اون یه نفر توخواب من همش می یاد سیر می کنه رویا هامو اما بازم بهم می گه دروغ می گی اون یه نفر؟ لحظه شماری می کنم تابشنوم حرفای اون روزشماری می کنم تا بگیرم دستای اون اسیر امن صداش شدم سبزی اون نگاش...
-
یه خبر
پنجشنبه 8 مرداد 1388 19:54
سلام به همه ی دوستای گلم بچه ها از این که میاین و سر میزنین ممنو ولی اگه بهم نظر بدین خیلی خیلی خوشحال میشم دوستایی که می خوان با هم تبادل لینک کنیم بهم خبر بدن منم خوشحال میشم
-
رز سوخته
پنجشنبه 8 مرداد 1388 19:49
-
غم تنهایی
پنجشنبه 8 مرداد 1388 19:43
-
من نیستم
پنجشنبه 8 مرداد 1388 19:41
این دگر من نیستم من نیستم حیف از آن عمری که با من زیستم آن لبانم بوسه گاه بوسه ات خیره چشمانم به راه بوسه ات ای تشنج های لذت در تنم ای خطوط پیکرت پیراهنم آه می خواهم که بشکافم ز هم شادیم یک دم بیالاید به غم آه میخواهم که برخیزم ز جا همچو ابری اشک ریزم های های خورم آن روز که در صحنه شطرنج دلت شاه عشق بودم و با کیش رخت...
-
آدمک آخر دنیاست بخن
سهشنبه 6 مرداد 1388 23:04
آدمک آخر دنیاست بخند آدمک مرگ همین جاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند آن خدایی که بزرگش خواندی بخدا مثل تو تنهاست بخند ...!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 مرداد 1388 22:53
وقتی ادم دلش بگیره دوست داره با یکی حرف بزنه ولی اگه کسی نباشه دوست داره گریه کنه حالا اگه اشک نباشه چی ؟؟؟؟؟؟ بازم میتونه کاری کنه به غیر از این که زل بزنه به کنج دیوار و منتظر یه معجزه باشه معجزه ی من بیا کجایییییی
-
نسخه جدی
سهشنبه 6 مرداد 1388 21:04
نسخه جدید آموزش رد شدن ازخیابان به کودکان :اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه میکنیم بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه میکنم بعد به سمت بالا نگاه میکنیم که محل سقوط هواپیماست سپس با روحی سرشار و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم
-
دارم تموم می شم!!!!
دوشنبه 5 مرداد 1388 23:03
در این دنیا تک و تنها شدم من گیاهی در دل صحرا شدم من چو مجنونی که از مردم گریزد شتابان در پی لیلا شدم من ((چه بی اثر می خندم، چه بی ثمر می گریم به ناکامی چرا رسوا شدم من چرا عاشق چرا شیدا شدم من)) من آن دیر آشنا را می شناسم من آن شیرین ادا را می شناسم محبت بین ما کار خدا بود از اینجا من خدا را می شناسم خوش آن روزی که...
-
بعضی آدمها نمیدانن
شنبه 3 مرداد 1388 02:36
بعضی آدمها نمیدانند؛ وجودشان چقدر مهم است بعضی آدمها نمیدانند؛ دیدنشان چقدر خوب است بعضی آدمها نمیدانند؛ لبخندشان چقدر آرامشبخش است بعضی آدمها نمیدانند؛ در کنارشان بودن چه حسِ خوبی دارد بعضی آدمها نمیدانند؛ بدون آنها چقدر ناچیز خواهیم بود اگر به آنها میگفتیم؛ میفهمیدند که چقدر وجودشان برای ما مهم است پس...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مرداد 1388 01:17
می دونستی گاهی اشک از لبخند با ارزش تره ؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنید اما اشک رو فقط برای کسی می ریزید که نمی خوای از دستش بدی . همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت می کنه دوست داره ولی اونی که باهات گریه می کنه عاشقته .
-
الفبای موفقییت !!!
پنجشنبه 1 مرداد 1388 18:09
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم پ: پویاپی برای پیوستن به خروش حیات ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها ث : ثبات برای ایستادن در برابر باز دارند ه ها ج: جسارت برای ادامه زیستن چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه ح: حق شناسی برای تزکیه نفس خ: خودداری برای تمرین استقامت د: دور...
-
sms
پنجشنبه 1 مرداد 1388 18:06
1. 5 Dalile Khoshbakhtie To : 1. Dashtane Dooste Khoobi Mesle Man !! 2. Dashtane Doosti Mesle Man !! 3. Faghat Dashtane Man !! 4. Dashtane Man !! 5. Man !! 2. Angoshtat Ro Mosht Kon ... Moshte? Moshte Mosht?! Hala Mohkam Bezan Too Cheshmam Ke Koor Sham Ta ... Dooorito Nabinam...! 3. Lastike Delam Ro Ba Mikhe Negahet...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مرداد 1388 18:03
زندگی چیه ؟ زندگی عشقه، عشق چیه ؟ عشق بوسیدنه، بوسیدن چیه ؟ بیا اینجا بهت بگم!!! ............ ......... ......... ......... ......... ......... . مصارف مهم اس ام اس در ایران : 1-پیغام های اورژانسی ( سر رات که داری میای 2تا بربری بخر) 2- اطلاعات رسانی( سر جلسه امتحان)" جیم درسته الاغ!" 3-پیغام های عاشقانه:...
-
تو نمی دونی
پنجشنبه 1 مرداد 1388 17:58
تو نمی دونی تو نمی دونی من چی کشیدم وقتی که گفتی تو رو نمی خوام باور ندارم که دیگه نیستی حالا تو رفتی من اینجا تنهام یه شوخی بود و یه قصهی تلخ وقتی که گفتی تو رو نمی خوام خیال می کردم می خوای بترسم شاید هنوزم باور نکردم چشمای گریون دستای خسته دوری چشمات منو شکسته رنگ اون چشات چشمای سیات زنجیر دلت دستامو بسته شاید یه...
-
خورشید طلایی
پنجشنبه 1 مرداد 1388 17:57
سپیده دم نم نم بارون و پرواز یه حس غریب آواز یه بهونه واسه آغاز ای عشق من اوج پاییز شد با تو بهارم تا مرز عشق من باید ببارم وقتی باشی تا ابد تو یارم یه شب تو خواب دیدم که توی آسمون توی دستای تو شدم رنگین کمون هفت رنگ آشنا منم در یاد تو اگه باشی با من منم فریاد تو طلوع کن تو ای خورشید طلایی از پشت ابرا قلبمو صدا کن...
-
اعتماد
پنجشنبه 1 مرداد 1388 17:55
سعی کن دوباره بتونی عاشق دونه های بلورین تگرگ بشی و از زیبایی بارون لذت ببری و بتونی بوی گلهای بهاری که تو فضای این شبهای مرطوب دو چندان شده رو استشمام کنی. سعی کن دوباره از تگرگهایی که آروم آروم رو سرت میخورن لذت ببری و اونها رو با سنگسار کردن حلاجها و سرهایی که بیگناه بر دار شد و زبانهایی که از حلق بیرون کشیده شد...